به گزارش مجله خبری نگار/ایران: مشکلات سختافزاری متعددی که در لیگ برتر فوتبال کشور وجود دارد و ابعاد آن به هفته دوم از فصل جدید این مسابقات هم بسط یافت، این سؤال بدیهی را یکبار دیگر به ذهنها میآورد که چرا ورزشگاه نداریم و آنهایی هم که داریم، اغلب میلنگند و استاندارد نیستند؟ ناآمادگی شماری از استادیومهای ما سبب شده دیدارهای خانگی برخی تیمهای لیگ به جای برگزاری در ورزشگاه مرکزی شهرستان به نقاطی دیگر و شهرها و استانهایی متفاوت منتقل شوند. سرآمد تیمهایی از این قبیل نساجی است که هم تمام بازیهای فصل گذشتهاش و هم دیدار نخستاش به جای قائمشهر در شهری دیگر برگزار شد. ساری، اصفهان، مشهد و تهران محل برگزاری بازیهای این تیم بودند و در هفته نخست لیگ بیست و دوم نیز ورزشگاه نقش جهان اصفهان خود امکان رویارویی مردان حمید مطهری را با مس رفسنجان فراهم آورد. مسابقهای که با نتیجه مساوی به پایان رسید تا هواداران نساجی در این فکر و تصور و سؤال باشند که اگر بازی در ورزشگاه شهید وطنی قائمشهر برگزار میشد، آیا نساجی نمیتوانست صاحب پیروزی شود و فصل تازه را با برد شروع کند؟!
نقایص استادیومهای ما به ورزشگاه شهید وطنی قائمشهر منحصر نمیشود و در همان لیگ برتر چندین و چند استادیوم دیگر هم استاندارد نیستند و فقط با اغماض برگزارکنندگان و ارفاقی که سازمان لیگ اجباراً به بعضی باشگاههای ما میکند (تا مسابقات برگزار شود و لیگ عقب نیفتد) مجوز میزبانی را میگیرند. ورزشگاههای مسجدسلیمان و آبادان نمونههای بارز دیگری در این زمینه هستند و دیدار استقلال با ملوان هم که پنجشنبه گذشته برگزار شد، حتی تا ۴۸ ساعت مانده به انجام این دیدار محل ثابت و مشخصی نداشت و وجود برخی نقایص در ورزشگاه قدیمی تختی انزلی که حالا به سیروس قایقران تغییر نام داده، سازمان لیگ را به تردید انداخته بود.
ورزشگاه مس کرمان هم کمبودهایی دارد و تیمهای هوادار و پیکان معمولاً نمیدانند که بازیهای خانگیشان در کجا برگزار میشود و معمولاً بین ورزشگاههای دستگردی، شهدای شهرقدس و گاهی انقلاب کرج سرگردان هستند که البته اگر تصمیم با AFC و فیفا باشد، آنها بر این ورزشگاهها هم مهر تأیید نمیزنند و آنها را استاندارد نمیدانند. فراموش نکنیم فجر سپاسی که در پایان فصل پیش لیگ برتر به دسته پایینتر سقوط کرد، از چنان ورزشگاه نامناسب و زمین ناهمواری استفاده میکرد که حتی صدای بازیکنان همین تیم نیز درآمده و بنای اعتراض را گذاشته بودند و تصریح میکردند که در چنین زمینی (حافظیه شیراز) اجرای تنها چیزی که غیرممکن مینماید، یک فوتبال حسابشده و فنی است. طبعاً تیمهای میهمان و آنهایی که به شیراز میآمدند تا با فجر مصاف کنند، نالههای پرسوزتری از وضعیت این زمین داشتند و میگفتند تنها کاری که در این زمین ناهموار میتوان انجام داد، ارسالهای بلند (و به قول فوتبالیها زیر توپ کشیدن)، پرهیز از دواندن توپ روی زمین و دل بستن به ضربات ایستگاهی و گل زدن روی حوادث و اقبال مساعد است.
در میان ورزشگاههای کشور، «آزادی» تهران از همه بهتر است و به زمین چمن آن رسیدگی دائمی میشود. زیرا محل انجام مسابقات «ملی» هم هست، اما این استادیوم نیز هرروز بیشتر از واژه استاندارد فاصله میگیرد. بافت فرسوده این ورزشگاه، ترک خوردن بعضی قسمتهای سیمانی سکوها، عدم تعبیه صندلیهای شمارهدار که فیفا روی آن تأکید ویژه دارد، در بخشی قابل توجه از استادیوم و خساراتی که گذر ایام به بخشهایی، چون تونل، عبوریها، رختکنها، سرویسهای بهداشتی و نظایر آن وارد کرده، «آزادی» را که ۵۰ سال از تأسیس آن میگذرد، به یک ورزشگاه قدیمی و کاملاً غیرمدرن مبدل ساخته و از ضوابط استاندارد دور کرده است. شاید سران فوتبال ما این واقعیتها را از مدیران فیفا و AFC دور نگه داشته باشند، اما حقیقت امر این است که خودمان همیشه و عمیقاً نگران هستیم که سرانجام روزی بخشی از سکوها و قسمتهای «آزادی» که شکافها و گسستهای کوچک و بزرگ در آن ایجاد شده، فرو ریزد و باعث مرگ و میر گسترده مردم شود و یک فاجعه بزرگ ملی را بیافریند. وحشت از این مسأله از همان ۲۵ سال پیش که اولین نشانههای گسست در بافت قدیمی ورزشگاه رؤیت و هرگز بهطور اساسی ترمیم نشد در دلها نشست.
وقتی در استادیوم اول مملکت با چنین دغدغههایی طرف هستیم، بهراحتی میتوانید دریابید که سایر ورزشگاههای ما تا چه میزان از واژه استاندارد دورتر هستند. بله، ما ورزشگاههای مدرن و باکیفیت شهدای فولاد اهواز، نقشجهان اصفهان و امام رضا (ع) در مشهد را داریم و ورزشگاه یادگار امام (ره) در تبریز هم قابل قبول است، ولی در سایر موارد بشدت میلنگیم و یا استادیومهایمان بدوی و کاملاً غیراستاندارد است یا ساختههای خوب قبلیمان در این زمینه را رها کرده و آنها را از کیفیت استاندارد و حتی از حد یک استفاده اولیه هم دور کردهایم. نماد بزرگ وضعیت دوم، ورزشگاه غدیر اهواز است که بیش از ۱۰ سال پیش با مخارجی هنگفت ساخته شد و مدتی کوتاه هم از آن استفاده شد، اما مدتی است که از روند جاری کارها خارج شده و چنان بیکیفیت و نازل شده که انگار باید از خیر آن گذشت و به کلی تعطیلاش کرد. ورزشگاه یادگار امام (ره) قم و استادیوم جدید شیراز که مدتی روی آن کار شد و سپس رهایش کردند نیز در همین چهارچوب میگنجد و ورزشگاه قدیمی تختی تهران نیز معمولاً نیمه تعطیل است. بهراستی ما با همین اندک ورزشگاههای مقبول خود چه میکنیم؟